حنا

ادبی

حنا

ادبی

سیاه و سفید

بوم نقاشی   

 

ای آن که خواستن ات  نا ممکن ترین لحظه ی ِ حال ِ من است

 

ببین چگونه تو را

 

 لمس می کنم بر بوم بی رنگ بی کسی هایم

 

ببین چگونه

 

به ازای همه دوستت دارمهایت یک خط آبی کشیده ام 

 

به اندازه همه خوبیهایت یک خط زرد

 

به ازای همه دلتنگیهای همیشگیم یک خط قرمز 

 

و به وسعت هجوم این ابرهای کاغذی,

 

که از تو درهوای گلوم خیس می شوند یک خط سفید 

 

و حالا

 

 به وسعت همه سکوتهای تنها ماندنم بی تو  یک خط سیــــــاه کشیده ام

 

سکوتهای سیاه دیروز و امروز و  فرداهایم ,

 

که باید سنگینی شان را در تنهاییم به دوش کشم

 

و انقدر وسعت تنهاییم زیاد است که هرروز خطوطش تابلویم را سیاه تر می کند

 

انقدر که دیگر تورا زیر سکوتهای سیاهم گم کرده ام

 

حالا من مانده ام,

 

 تنها ,

 

با تابلویی که با همه خط خوردگیهای سیاهش ,

 

هنوز بوی تورا میدهد

 

و هر شب  تابلوی سیاهم را در تنهایی خویش

 

نوازش می کنم و میبویمش تا تو را در آن حس کنم

 

و کسی بو نبرد که من در سیاهی این همه امیدهای خط خورده ام ,

 

از تو با خدای خویش می گویم

 

من هرروز در گوشه این تابلوی سیاه بین همه خط خوردگیهای غمگینش ,

 

سراغ از تو میگیرم

 

و در این خطوط سیاه,

 

بی آنکه دیگر تو را خسته کنم ,

 

در تنهایی خویش تنها قدم خواهم زد

 

 دیگرمهم نیست که من چه قدر در سیاهی بغض های خشکیده ام مانده باشم

 

مهم این است که من تو را

 

            دوســـــــت دارم

 

 به وسعت تمام تنهایی های سیاهم

 

                                             که بعد از این با من همراهند!! 

نظرات 5 + ارسال نظر
Comedy central یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:22 ق.ظ http://maed.blogsky.com

شعرت قشنگه اما کوتاه ترش کن بهتر می شه

گلاب یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:46 ق.ظ http://www.golabetanha.blogsky.com

سلام حنا خانم لینکت میکنم خیلی خوشم اومد به منم سر بزن

دهان پاره یکشنبه 2 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 11:26 ق.ظ http://dahanpare.blogsky.com/

دست از سرم برداشتی
از دلم نه

دارینوش سه‌شنبه 4 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 10:11 ق.ظ http://Fly.blogsky.com

سلام.
مرسی از نوشته قشنگت.

کســری چهارشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1390 ساعت 05:21 ب.ظ http://q23.blogfa.com

این سری نوشته هایت مملو از نومیدی شده. راستش کمی هم افسردگی در آن دیده می شود . افعال همگی به وجه از دست رفتن میل کرده اند. چشم ها گذشته را می کاوند. با فردای صبح بیگانه اند امید که دیگه تعطیل شده و دور و برت شده خط خطی ...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد