حنا

ادبی

حنا

ادبی

امروز پدری دخترش را برای نان فروخت
امروز دختر 10 ساله ای مادر شد
امروز دختری در ماشین شیشه دودی با پسری همخواب شد
امروز پدری خشم بیرون را بر پشت همسر پریودش خالی کرد
امروز دختری در التماس چشمانش در چهار دیوار زن شد
امروز مادری در مقابل پسر سه ساله اش با مردی همخواب شد
امروز عشق دختر باکره را با اسکناس سبز سنجیدند
امروز دلم برای امروزم گرفت
نمیدانم دنیای شما کثیف است یا چشمان فاحشهء من؟ 

اگه می خوای بری برو از تو دوباره می گذرم

 

نگاه به گریه هام نکن من از تو بی وفاترم

 

تو اشتباه عمرمی که دیگه تکرار نمی شی

 

این دفعه دیگه برنگرد تو واسه ما یار نمی شی

 

نه غم می خوام نه خاطره فقط بزار رها بشم

 

تو این غریبی نمی خوام مجنون قصه ها بشم

 

از توی قصه هام برو دیگه تو فکر من نباش

 

تموم کن این قائله رو نمک به زخم من نپاش

 

همیشه بی گناه توئی همیشه تقصیر منه

 

نگاه بی وفایه تو همیشه طعنه می زنه

 

بازم دارم می بخشمت این اشتباهه آخره

 

گذشتم از گناه تو شاید خدا هم بگذره!


 زندگی قصه تلخیست که ازآغازش 


بس که آزرده دلم چشم به پایان دارم

گاه یک لبخند آنقدر عمیق می شود که گریه می کنم.  

گاه یک نغمه انقدر دست نیافتنی است که با آن زندگی می کنم. 

 گاه یک نگاه آنچنان سنگین است که چشمانم رهایش نمی کند. 

گاه یک عشق آنقدر ماندگار است که فراموشش نمی کنم .

ایـــن آخـــرین بـارم بـــود!  

دیــگـــر احسـاسـم را برای کسی عریان نمیکنم . . .  

صــــداقــــت یعنــی . . . حمــاقــــــت!  

تنها چیزی که باید از زندگی آموخت تنها یک کلمه هست 

 "میگـــــــــــــذرد"  

ولــــــــــــــی دق میــــــــــــدهد تا بگـــــــــــــــذرد