حنا

ادبی

حنا

ادبی

 

 

پاییز را دوست دارم چون فصل غم است      

 

غم را دوست دارم چون میوه دل است    

 

دل را دوست دارم چون تو را دوست دارم    

 

 

تو را دوست دارم بدون آنکه بدانم چرا؟؟؟؟؟ 

 

 

  

سکوت با فریادی خودکشی کرد 

 

هر چقدر ساکت تر باشی, بیشتر می توانی بشنوی.

 

 

 

فقر

فقر همه جا سر میکشد .......


فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......


فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......

فقر ، همان گرد و خاکی است که بر کتابهای فروش نرفتهء یک کتابفروشی می نشیند ......


فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ که روزنامه های برگشتی را خرد میکند ......


......
فقر ، کتیبهء سه هزار ساله ای است که روی آن یادگاری نوشته اند .....


فقر ، پوست موزی است که از پنجره یک اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....


فقر ، همه جا سر میکشد ........


فقر ، شب را " بی غذا " سر کردن نیست ..


فقر ، روز را " بی اندیشه" سر کردن است